کاری که ما میکنیم، نمایندگی یکی از بزرگترین شرکتهای فعال در زمینه پرداختهای الکترونیک است. گرفتن نمایندگی از این نوع شرکتها خیلی سخت نیست و به سرمایه چندانی هم نیاز ندارد؛ اما تبدیل شدن به یکی از آنان، تقریبا غیر ممکن است. دلایلش را عرض میکنم: اولاً که صنعت خیلی گرانی است. کافی است فقط تجهیزات مخابراتی لازم برای پوشش دادن به چندین صد هزار فروشگاه را تصور کنید تا به میزان گران بودن این صنعت پی ببرید. ثانیاً خیلی انحصاری است. منظورم این است که هر شرکتی امکان ورود به این فیلد را ندارد مگر این که به نوعی به یکی از بانکها وابسته باشد. ضمن این که تمام این بانکها و شرکتهای وابسته زیر ذرهبین بانک مرکزی هستند: از سیر تا پیاز. از تکتک کارتهایی که در فروشگاهها روی کارتخوانها کشیده میشود گرفته تا تکتک همکارانی که در این مجموعهها کار میکنند. یعنی اگر کشیک جمعه ما ده دقیقه دستشویی برود، از تهران به موبایل بنده زنگ میزنند! تصور عمومی این است که به چنین صنعتهای بسته و محدود و تحت کنترلی، اساساً نمیتوان وارد شد. این تصور چنان واقعی است که حتی بانکهای جدید که محدودیتی برای ورود به این فضا ندارند، ترجیح میدهند از خدمات بانکهای دیگر استفاده کنند.
از طرف دیگر این فضا همانقدر که برای بیرونیها غیرقابل نفوذ است، برای اندرونیها هم سرشار از رقابت نفسگیر است. یعنی من حاضرم برای یک تراکنش اضافی روی کارتخوانهای خودم چهار تا معلق بزنم! خرید که میکنم چهل هزار تومان را چهار تا ده هزار تومان کارت میکشم!
پس تا اینجا در مورد فضایی صحبت کردیم که در انحصار بانکهاست، بهشدت تحت مراقبت است، بهشدت رقابتی است و ورود به آن، به سرمایه بسیار هنگفتی نیاز دارد.
خب حالا با هم برویم تهران خیابان کریمخانزند، ابتدای خیابان خردمند جنوبی: یک رستوران که طبقه بالای آن یک آپارتمان اداری است. سال ۸۸ است و جوان بیست و چند سالهای با شراکت صاحب رستوران، آن بالا نشسته و رویای ورود به این فضایی را در سر میپروارند که عرض کردم. به شرکتها و بانکهایی که در این فضا هستند مراجعه میکند و قاعدتاً کسی تحویلش نمیگیرد.
سه سال بعد ….
سال ۹۱ بانک مرکزی لیست دوازده شرکت مجاز در این زمینه را اعلام کرد که به جز یکی، بقیه را میشناختیم. آن یکی هم توجه کسی را جلب نکرد. خود من در جلسهای در تهران، سه تای اول را به صورت تفصیلی توضیح دادم و چهار تای بعدی را با توضیحات کلی رد کردم و بقیه را جزو بیاهمیتها طبقهبندی کردم.
الان که سال ۹۳ هست با اجازه شما، این شرکت غریب و بیاهمیت و گمنام و ته جدولی، گوی رقابت را از تمام بانکها ربوده و در مقام دوم کشوری در زمینه پرداختهای الکترونیکی است. رسیدن به مقام دوم کشوری در این زمینه، بدون سرمایهگذاری چندین ده میلیاردی بانکی، کاری است غیر ممکن که اتفاق افتاده و نمیتوان انکارش کرد. چگونه مجوز گرفت؟ نمیدانم. چگونه وارد بازی شد؟ نمیدانم. آنچه که میدانم این است که وقتی که دید کسی به این فضا راهش نمیدهد، روی زمینهای کار کرد که کسی کار نکرده بود: استفاده از پروتکل USSD برای پرداخت الکترونیکی از طریق موبایل. و معجزهای اتفاق افتاد: جذب هشتصد و پنجاه میلیون عدد تراکنش بانکی در سال ۹۲. تکرار میکنم: هشتصد و پنجاه میلیون تراکنش. آنهایی که دستی اندر کار دارند، میدانند که این رقم یعنی چه. فقط برای اینکه تصوری از میزان بزرگی این رقم داشته باشید عرض میکنم که این رقم از مجموع تراکنشهای جذب شده توسط یازده بانک طرف قرارداد ما در سراسر کشور، بیشتر است. یعنی این دوست بالای چلوکبابی ما در سال گذشته به تنهایی درآمدی بیشتر از تمام بانکهای دیگر به جز بانک ملت را در حوزه پرداختهای الکترونیکی جذب کرده، بدون این که سرمایهگذاری و هزینه چندانی کرده باشد. بله میتوانید جمله را یک بار دیگر بخوانید.
این قانون اقیانوس آبی است: اگر توان حضور در کارزار رقابت بین کسبوکارها را ندارید، اما به خود و قابلیتهای خود ایمان دارید، از این اقیانوس خونین دوری کنید و بروید به جایی که اقیانوس، هنوز آبی است. این دوست جوان، صحنه بکر USSD را انتخاب کرد که هیچ بانکی وارد آن نشده بود و نرمافزاری را طراحی کرد که ادارات عریض و طویل آی تی بانکها، از آن بهعنوان شاهکار طراحی نرمافزار یاد میکنند. اگر به قدرت ذهن خود اطمینان دارید، اگر استعدادهای خود را میشناسید، اگر میتوانید انرژی خود را روی کشف و اجرای مفاهیم ناب متمرکز کنید، منتظر ورود به بازی خونین دیگران نمانید. اقیانوس آبی خود را بیابید و …. یاعلی.
حسن اطاعت