این روزها برخی محافل مالی و فنی کشور، روی موضوع “سامانه جامع مالیاتی” و هزینهها و کارکردها و محدودیتهای آن متمرکز شدهاند. ارقامی از صد و بیست تا چهارصد میلیارد تومان مطرح میشود، چه بسا که بسیار بیشتر از این هزینه شده باشد و البته طبیعی است. طبیعی است به این دلیل که دهها برابر هزینه تولید نرمافزار، باید برای آمادهسازی بستر فرهنگی و فکری و فرایندی و فضای کار و روابط سازمانی مصرف شود. نه تنها خرج شدن پولی به مراتب بیشتر از این، بلکه حتی نتیجه نگرفتن یا نتیجه ناقص و حتی غلط هم طبیعی است. عرض میکنم چرا: حکایت سیستمهای سازمانی در سطح Enterprise و سطح Government در ایران، حکایت برجسازی است که به جای ساخت برج، ناچار است تا رسیدن به یک لایه خاک سفت قابل اعتماد، ماهها به عمق زمین فرو برود و درنهایت به گسل برسد: سرمایه و زمانی که از دست رفته، برجی که ساخته نشده و زمینی که اساساً بنای هر گونه عمارتی را بر نمیتابد.
در سالهایی که مناقصه “سامانه جامع مالیاتی” در جریان بود، من مدیر بازاریابی بزرگترین شرکت نرمافزاری کشور بودم و هر چند به اقتضای شغل خود باید برای گرفتن این کار سینه چاک میکردم اما هم ما و هم سایر شرکتهایی که در کار نرمافزارهای سازمانی بودند، میدانستند که کار آنچنان نشدنی است که حتی با هزار میلیارد تومان هم صرف نمیکند. شاید یکی از دلایلی که این پروژه بعد از چهار سال توقف، مجدداً به همان فرانسویها واگذار شد، همین بود: داخلیها میدانستند که کاری در این ابعاد، شدنی نیست. نه به لحاظ فنی، بلکه به لحاظ کارفرمایی. عموم سازمانهای بزرگ ایرانی، با یک بینظمی نهادینه شده و تاریخی اداره میشوند و شفافیت اطلاعاتی لازم برای نظامپذیری را ندارند؛ حتی اگر اراده لازم برای استقرار سیستم را داشته باشند و پول آن را هم بپردازند.
در فیلم قدیمی “آسمان خراش جهنمی”، فرمانده آتشنشانی به محض ورود به ساختمان، این اطلاعات را درخواست کرد: نقشه سازه، نقشه داخلی تمام طبقات، نقشه کامل تاسیسات به تفکیک برق، آب، گاز و مخابرات، نقشه آسانسورها و … سرانجام: شغل تمامی ساکنین! مدیر ساختمان به همان سرعت که اطلاعات درخواست میشد، آنها را روی میز میگذاشت. آیا این امر الان در سال ۲۰۱۸ با وجود اینهمه پیشرفت در صنعت ساختمان کشور، برای ما میسر است؟ یقیناً نه. پس اگر یک شرکت نرمافزاری خارجی بیاید و وسط سازمان امور مالیاتی کشور خیمه بزند، تکلیفش چیست؟
سازمان امور مالیاتی تقریباً با پنج میلیون نفر از جمعیت فعال کشور بهصورت مستمر و با دهها میلیون نفر دیگر بهصورت موردی، ارتباط بسیار پیچیده مالی مبتنی بر عدم صداقت و عدم شفافیت دارد. هر گونه تلاش برای شفافتر کردن این رابطه، به ایجاد پیچیدگیهای بیشتر ختم میشود. تا ده سال پیش در ایران، شغلی به نام “کدفروشی” نداشتیم اما با شفاف شدن نظام مالیاتی و لزوم ثبت دوگانه فاکتورهای فروش (هم توسط خریدار و هم توسط فروشنده) شرکتهای کدفروش ایجاد شدند که کارشان فروش فاکتورهای رسمی ساختگی است. حالا این دوست فرانسوی، به فرض که تمام پیچیدگیهای قبلی را تا اینجا حل کرده باشد، با این یکی چه باید بکند؟ یا پدیده دیگری بنام “توافق” را چگونه باید تحلیل و پیادهسازی کند؟ پدیدهای که در اجرای آن، شرکتها مجبور میشوند برای فرار از خطر رد دفاتر، نامهای مهر و امضاشده و بدون تاریخ مبنی بر پذیرش مالیات تشخیصی و نداشتن هیچگونه اعتراض، به ممیز تحویل دهند تا هر زمان که اراده کرد آن را تاریخ بزند و در سیستم ثبت کند. نامهای که موردی مالیاتی را در مقابل عمل انجام شده قرار میدهد و دست وی را از تمام حقوق قانونی خود کوتاه میکند؛ فرایندی که به عقل هیچ جن فرانسوی نمیرسد.
این حکایت، منحصر به سازمان امور مالیاتی نیست. با نگاهی گذرا به سابقه خریداری و استقرار سامانههای بزرگ نرمافزاری خارجی در بانکها، صنایع خودروسازی، نیروگاهها و پتروشیمیها، میتوان دریافت که اغلب آنها (اگر نگوییم تمامی آنها) با شکست روبرو شدهاند. شرکت معظم SAP به جز یکی دو مورد، هیچ پروژه موفقی در ایران نداشته است؛ چون استقرار این نوع سامانهها نیازمند جراحی تمامی اندامهای سازمان است و هیچ سازمانی مایل نیست که درد شدید و هزینه سرسامآور این جراحی را تحمل کند.
رفتار غالب سازمانهای ما این است که با پرهیز از پذیرش درد و هزینه جراحی، سامانهای را از شرکت نرمافزاری طلب کنند که وضع موجود را مکانیزه کند. مشابه آنچه که در صنعت پرداخت، اتفاق افتاد. صنعت پرداخت ایران اکنون با نرمافزارهایی کاملاً بومی اداره میشود. چرا؟ چون از یک سو هیچ شرکت خارجی نتوانست پیچیدگیهای داخلی ما را درک و آن را پیادهسازی کند و از سوی دیگر ما نتوانستیم خود را با سیستمهای استاندارد آنان تطبیق دهیم. در نتیجه سامانههایی را توسعه دادیم که با شتاپ و شاپرک ما سازگار باشد. شخصاً شاهد دو سال تلاش ناکام شرکت معظم RS۲ در حوزه طراحی و اجرای سیستمهای پرداخت و بانکداری الکترونیک بودم که سرانجام دست از پا درازتر، ایران را ترک کرد.
با عنایت به اشارات فوق که تنها مشت نمونه خروار است، همین مقدار استقرار سیستم جامع مالیاتی هم معجزه است. ما در کنار ارادهای آهنین و خستگیناپذیر، به سالها زمان و میلیاردها پول برای یک جنگ تمام عیار با پیچیدگیهای نظام مالیاتی، نیاز داریم تا سرانجام روزی کلنگ شرکت فرانسوی به خاک سفت و قابل اعتماد برسد و در محاصره ماموران صادق و توانمند و دلسوزی که از نفوذ لجن به محوطه کارگاه، جلوگیری میکنند، فونداسیون را بنا کند و آرامآرام ساختمان را بسازد. البته اگر بعد از ساخته شدن (به فرض که ساخته شود) با دینامیت خرابش نکنند.