Search
دسته‌بندی نوشته‌ها
هانوفر عبرت تاریخی

عبرت تاریخی

یک بار در هانوفر در هتلی بودم که معاون یکی از وزرای زمان احمدی‌نژاد هم آنجا بود و در برف و سرمای شدید مارس، اصرار داشت که به برلین برود. سعی کردم منصرف کنم اما گفت آمدن به آلمان بدون دیدن برلین مثل خوردن اشگنه بدون پیاز است! یک BMW آمد دنبالش و رفتند. امروز، بعد از سال‌ها می‌بینم که حق با او بوده. از ده صبح تا حالا، که ۱ بامداد است و شام می‌خورم، در برلین شرقی پیاده‌روی می‌کردم و در یک جمله می‌توانم بگویم که برلین یک شهر نیست. یک عبرت مجسم تاریخی است. عبرتی که آلمانی‌ها به اجبار یا از سر تواضع، به آن تن داده‌اند.

کشتار میلیون‌ها یهودی و لهستانی و روس و … سرانجام به شکست انجامید و خاطره این شکست با احداث دیواری که همشهری‌ها و حتی اعضای فامیل و خانواده را از هم جدا کرد، جاودانه شد.

در چنین شهری، اکنون برای یهودی‌ها موزه ساخته‌اند، برای کشته‌شدگان آنان بنای یادبود ساخته‌اند، برای سربازان گمنام متفقین بنای یادبود ساخته‌اند و عکس ویلی برانت در حال زانو زدن در لهستان را در ابعاد دیواری چاپ کرده‌اند و به او افتخار می‌کنند، بی هیچ نشانه و یادبودی از سربازانی که خودشان از دست دادند. عبرت تلخ و گزنده‌ای است و چه ملتی هستند که با تحمل این بار تلخ و سنگین، توانستند در کمتر از پنجاه سال، قوی‌ترین کشور اروپا و برترین صنعت دنیا و یکی از هشت اقتصاد برتر دنیا را روی خرابه‌های جنگ برپا کنند.

Leave a comment

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *